غم زهرا نرفت از یادم ...
اميرالمومنين (عليه السلام) در کنار جنازه حضرت صديقه طاهره (سلام الله عليها) عرضه مي دارد که:
در فراق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، صبر و بردباري من کم شده است و توان خويشتنداري از دست رفته است. حزن من جاودانه است و شب هاي من با شب زنده داري به سر مي شود. (نهج البلاغه، خطبه202 )
يعني ديگر در فراق حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها)، شب ها خواب به چشمم نمي رود.
ظاهرا در جنگ صفين است که ابن عباس مي گويد: يا علي! مي خواهم امشب حنائي درست کنم. ريش و سر مبارکتان سفيد شده است و خضاب کنيد.
حدود 30 سال از شهادت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) گذشته است.
اميرالمومنين (عليه السلام) فرمود: ابن عباس! مگر نمي داني که ما هنوز در مصيبت حضرت فاطمه زهرا (سلام الله عليها) عزاداريم؛عزادار که خضاب نمي کند.
---------------------------
من نميدانم بالاترين مصيبتي كه از حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) بر قلب أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) وارد شده ، چه بود؟ آيا آن لحظهاي كه در وسط خانه، زهراي مرضيه (سلام الله عليها) با پهلوي شكسته نقش بر زمين شد، آن حالت براي أمير المؤمنين (عليه السلام) و ائمه (عليهم السلام) دردناك است؟ يا آن لحظهاي كه در وسط كوچه، سيلي خورد؟ يا آن لحظهاي كه أمير المؤمنين (عليه السلام) بدن حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) را روي مغسل گذاشته و از زير پيراهن غسلش ميدهد و يك دفعه دست حضرت علي (عليه السلام) به پهلوي شكسته حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها) و بازوي ورمكرده ايشان افتاد و مظلوميت حضرت فاطمه زهراء (سلام الله عليها)، حضرت علي (عليه السلام) را بيحال كرد و بياختيار به ستون تكيه كرد و شروع كرد بلند بلند گريه كردن و أسماء بنت عميس گفت:
شما به ما ميگوييد آهسته آهسته گريه كنيم تا مردم نفهمند ما زهراء را غسل ميدهيم، ولي خودت با صداي بلند گريه ميكني!
حضرت علي (عليه السلام) فرمود:
أسماء! من دلم براي مظلوميت زهراء سوخت كه وقتي دستم به پهلوي شكسته زهراء افتاد، من خبر نداشتم و از پهلوي شكستهاش به من چيزي نگفته بود و نمي دانم اين درد پهلو را زهراء، شبها چگونه سپري كرد؟
ألا لعنة الله علي القوم الظالمين و سيعلم الذين ظلموا أين منقلب ينقلبون.
برچسب : نویسنده : سید محمد جوکارهاشمی yaranhagh بازدید : 179
به خدا سوگند، اين واقعيت قلب انسان را ميميراند و دچار غم و اندوه ميکند که شاميان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقيد. زشت باد روي شما و از اندوه رهايي نيابيد که آماج تير بلا شديد. به شما حمله ميکنند، شما حمله نميکنيد؟ با شما ميجنگند، شما نميجنگيد؟ اينگونه معصيت خدا ميشود و شما رضايت ميدهيد؟ وقتي در تابستان فرمان حرکت به سوي دشمن ميدهم، ميگوييد هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه که در زمستان فرمان جنگ ميدهم، ميگوييد هوا خيلي سرد است بگذار سرما برود، همه اين بهانهها براي فرار از سرما و گرما بود؟ وقتي شما از گرما و سرما فرار ميکنيد، به خدا سوگند که از شمشير بيشتر گريزانيد. اي مرد نمايان نامرد! اي کودک صفتان بيخرد، که عقلهاي شما به عروسان حجلهآراي، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم که شما را هرگز نميديدم و هرگز نميشناختم، شناسايي شما سوگند به خدا که جز پشيماني حاصلي نداشت، و اندوهي غمبار سرانجام آن شد خدا شما را بکشد که دل من از دست شما پرخون، و سينهام از خشم شما مالامال است، کاسههاي غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشانديد، و با نافرماني و ذلت پذيري، راي و تدبير مرا تباه کرديد، تا آنجا که قريش در حق من گفت: (بي ترديد پسر ابيطالب مردي دلير است ولي دانش نظامي ندارد) خدا پدرانشان را مزد دهد، آيا يکي از آنها تجربههاي جنگي سخت و دشوار مرا دارد؟ يا در پيکار توانست از من پيشي گيرد؟ هنوز بيست ساله نشده، که در ميدان نبرد حاضر بودم، هم اکنون که از شصت سال گذشتهام. اما دريغ، آن کس که فرمانش را اجراء نکنند، رايي نخواهد داشت.
یاران حق...برچسب : نویسنده : سید محمد جوکارهاشمی yaranhagh بازدید : 138